ســـــــ لام ...
نمیدونم چرا دنیای من اینجوریه چرا دیگه از همه بیزارم، چرا هیشکیو ندارم، چرا هرچی کار کردم هیچی نشد، چرا از درس زده شدم، چرا انقد کم طاقت و بی حوصله شدم، چرا دچار افسردگی شدم، چرا باید آرام بخش بخورم، چرا زیر پتو باید اشک بریزم، چرا باید آرزوم مرگ باشه، چرا و چــرا؟ لعنت به این زندگی همه چی بهم ریختست خیلی سر در گمم همه تلاشام بی نتیجست شایدم کم تلاشم نمیدونم دنیا از اولش سیاه بود یا من با مداد مشکی خط خطیش کردم، ما که به هرچی خواستیم نرسیدیم، همیشه میگم کاش حد اقل نوکر یه آدم پولدار بودم، شاگرد یه عالم بودم، عاشق یه عاشق بودم، زندگی دنیایمو دوست ندارم خیلی ازش دلخورم ازش بدم میاد.

اما اگه زندگیمو معنوی کنم به خودم میگم چرا چیزی نداری؟ پس خدا کیه؟ تو مگه حسینو نداری؟ تو مگه هرجا کم میاری به ابلفضل رو نمیندازی؟ تو مگه فقط گریت واسه دنیاست مگه یادت رفته شبای ماه رمضون چقد در خونه خدا اشک ریختی؟ مگه نیومدی تو هیئت کلی درس گرفتی؟ مگه تو نوکر علی نیستی علی مزدتو میده، مگه شاگرد پیامبرت نیستی اون خودش عالمه مگه عاشق امام زمانت نیستی اونم خودش عاشقه، دفتر دنیای تو سفید بود خودت سیاش کردی،
اه الان اعصابم خورده میرم استراحت کنم شاید آروم شدم.

نظرات شما عزیزان:

نازگل

ساعت21:23---23 ارديبهشت 1392

سلام گلم
منم شدم مثل شما.همین حالتارو دارم. بگین چیکار کنم.به منم کمک کنین

نازگل

ساعت21:23---23 ارديبهشت 1392

سلام گلم
منم شدم مثل شما.همین حالتارو دارم. بگین چیکار کنم.به منم کمک کنین

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: